انواع
رهیافتهای دین پژوهی می توان به صورت زیر بیان نمود
|
|
 |
|
انواع رهیافتهای دین پژوهی می توان به صورت زیر بیان نمود:
دین پژوهی تطبیقی
دین پژوهی تطبیقی، تاریخی کهن دارد، ولی سرآغاز دین پژوهی تطبیقی به شیوه علمی آن را در ربع قرن نوزدهم و سر رشته آن را در آثار زبانشناس آلمانی ماکس مولر (1823 ـ 1900) قرار میدهند. دانش وسیع مولر از زبانهای هند و اروپائی، رهیافت تطبیقی او به فقه اللغه و تسرّی دادن روش آن به دینپژوهی و حمایت صریح او از این رشته، به عنوان یک رشته علمی، در طول حیات او، راه را برای تأسیس کرسیهایی مربوط به این رشته در دانشگاههای پیشتاز اروپا، باز کرد.
رهیافت مردم شناختی
رهیافت مردم شناختی به دین نیز، ریشههای عمیق در تاریخ فرهنگ و تمدن بشری دارد، ولی معمولاً از ای. بی تیلور (1832 ـ 1917) قوم شناس انگلیسی به عنوان مؤسس دینپژوهی مردم شناختی یاد میشود. او بر مبنای این فرض که آداب و رسوم و عقاید فرهنگهای بدوی جدید ـ که سیّاحان و مبلغان و کارگزاران استعمار و دیگران وصف کردهاند ـ بازمانده عصر باستانی پیش از تاریخ است، به این نتیجه رسید که اینها شواهدی هستند که دلالت بر مرحله اولیه دین دارند. لوی برول (1857 ـ 1939) از دین پژوهای مهم مکتب مردم شناختی فرانسوی بود که در درجه اول فیلسوف بود و توجهش معطوف به شیوهای بود که بدویان فکر میکنند، و نه به ساختار اجتماعی نهانی آنها. وی در آغاز بر آن بود که ذهنیت انسانبدوی به کلی با اندیشه انتزاعی انسان جدید فرق دارد، ولی در سالهای آخر عمرش این نظر را تعدیل کرد و قایل به یک ذهنیت انسانی مشترک شد که در آن، عوامل رفتاری و عقلی هم نزد بدویان و هم انسانهای جدید به یکسان وجود دارد. فوستل دوکولانژ (1823 ـ 1892) از دیگر محقّقان سرشناس این رشته است. وی در کتاب مشهورش «شهر باستان» (1864) شهر باستانی یونانی ـ رومی را بررسی کرده و برآن است که بنیاد قوانین و نهادهای مدنی در نخستین معتقدات و آداب و رسوم دینی جامعه نهفته است.
رهیافت تاریخی ـ پدیدار شناختی
تاریخ و پدیدارشناسی دین هم مانند مردمشناسی دین، طلیعهای فلسفی دارد. میتوان از شلایر ماخر (1768 ـ 1834) متکلم برجسته آلمانی خط مستقیمی به فیلسوف آلمانی ویلهم دیلتای (1833 ـ 1911) و تأثیر او بر مطالعات علوم انسانی، از جمله تاریخ ادیان کشید. وی تمایز قاطعی بین مطالعات علوم طبیعی و علوم انسانی قایل بود و این برخلاف گرایش عامِ قرن نوزدهمی بود که دومی را طبق مدل اولی میسنجیدند.علاوه بر این، تأثیر و نفوذ فلسفی، تأثیر و نفوذ کلامیای نیز در سیر تحوّل تاریخ و پدیدار شناسی مستقل دین مشهود بود، برخلاف پژوهندگان پیشتاز در مردمشناسی جدید که عمدتا از دینِ رسمی و دیانت سنتی بریده بودند، بسیاری از محقّقان صاحبنظر که در سیر تکوینی این رشته جدید نقشی داشتند، متکلم دینی بودند. آنان دین پژوهی را مشخصهای دینی که به رشد دینی پژوهشگر کمک میکند، در نظر میگرفتند.سودربلوم (1866 ـ 1931) متکلم سوئدی و مورخ ادیان، از برجستهترین چهره این مکتب جدید به شمار میرفت. او در آغاز، متخصّص دین باستانی ایران بود، سپس دامنه علاقهاش را به کلی به حوزه تاریخ ادیان و رابطهاش با دین مسیحی گسترش داد. او کتابی در باره سیر تحول و تکامل اعتقاد به خدا نوشت و در این کار، به کل گستره ادیان بشری از جمله ادیان اقوام امی (ابتدایی) نظر داشت.ادوارد لیمان (1862 ـ 1930) پژوهشگر دانمارکی نیز، سهم مهمی در پدیدارشناسی دین دارد. وی به خاطر کتاب کوچکی که به زبان سوئدی در زمینه علم دین نوشته است، مشهور است. مقاله دیگری نیز در موضوع پدیدارشناسی دین دارد که مرجع دینپژوهان است.یواخیم واخ (1898 ـ 1955) مورخ آلمانی ـ آمریکایی ادیان و جامعهشناس دین نیز، در این باره تلاشهای بسیار کرده او تاریخ و پدیدارشناسی دین را به صورت رشته تحقیقی شناخته شدهای در دانشگاههای آمریکا درآورد.
رهیافت روانشناختی
سابقه رهیافت روانشناختی به منشأ و ماهیت دین، به یونانیان باستان میرسد. در این رهیافت، دین سرچشمهای درونی و روانی دارد. هر چند در مورد خاستگاه آن عامل درونی، دیدگاهها مختلف است. برخی آن را ترس و وحشت از حوادث مهیب طبیعی، و برخی دیگر آن را ناشی از خشیت و خضوع درونی در برابر امری قدسی و برتر، و برخی دیگر آن را برخاسته از عقدههای روحی، و عدهای نیز آن را ناشی از تمایلی عالی که در ردیف تمایلات عالی چون حس راستی و اخلاقی و هنری قرار دارد، دانستهاند.علاوه بر رهیافتهای روانشناختی که متفکّران انواع و اقسام رشتهها داشتند، در اواخر قرن نوزدهم یک رشته خاصی پدید آمد که مختص تحقیق در روانشناسی دین بود. پژوهندگان این رشته، بر مطالعه تجربههایی چون ایمان آوردن و دعا و احوال عرفانی با کاربرد روشهایی چون پخش پرسشنامه، مصاحبه شخصی، زندگینامه خود نوشت، و سایر مواد و مطالب تجربی که قابل تجزیه و تحلیل و ردهبندی و سنجش آماری است، تأکید داشتند. این پژوهندگان، اعم از آن که عقاید و اعمال دینی را عقلاً قابل توجیه میدانستند یا خیر، گرایش نظریشان این بود که دین را در حیطه کارکرد عملیاش به عنوان عاملی در جهت تثبیت یا تکامل شخصیت، ملاحظه کنند.نام بزرگی که در روانشناسی دین مطرح است، ویلیام جیمز (1842 ـ 1910) است. کتاب بزرگ او در این زمینه تنوع تجربه دینی نام دارد. بخشهایی از این کتاب به نام دین و روان به فارسی ترجمه شده است که مطالعه آن بسیار مفید است.توجه ناخود آگاه و رابطهاش با احوال دینی با سیر تکاملی روانشناسی اعماق، بالا گرفت. که زیگموند فروید (1856 ـ 1939) و یونگ (1875 ـ 1961) دو چهره معروف این رشتهاند و درباره منشأ دین دو نظریه کاملاً متناقض دارند. در حالی که فروید، دین را یک فریب یا پندار تسلی بخش برای انسانهای بدوی میدانست، یونگ، دین را برای کمال روانی انسان، امری ضروری میشناخت که سرکوب آن به ظهور آثار و علایم بیمارگونه منجر میگردد.
رهیافت جامعهشناختی
در زمینه رهیافتهای جامعهشناختی به دین، سابقه ملاحظه اندیشه ورانه رابطه بین دین و جامعه، به یونان باستان باز میگردد. در دورههای پس از آن، دو نگرش جامعه شناختی نسبت به این مسأله وجود داشته است: یکی نگرش دین باورانه که به نقش شکل دهنده دین بر جامعه و هم واکنش دین در برابر نیرو و نفوذ فزاینده دنیوی توجه کرده است. و دیگری نگرش غیر دینی که رابطه دین و جامعه را از نظر گاهی کاملاً دنیوی مطالعه کردهاند. که اگوست کنت (1798 ـ 1857) جامعهشناس فرانسوی، و هربرت اسپنسر (1820 ـ 1903) فیلسوف انگلیسی از این دستهاند.ماکس وبر (1864 ـ 1920) جامعهشناس آلمانی یاریهای نظری و روششناختی ارزندهای به رهیافت جامعه شناختی به دین رساندند. او همچنین مطالعاتی جامعهشناختی از ادیان تاریخی خاص (ادیان چینی، هندی، یهودیت باستان) به عمل آورد.یواخیم واخ، در زمینه جامعهشناسی دین، آثار مهمی تألیف کرد. او قایل به سه جلوه اساسی تجربه دینی بود؛ یعنی نظری، عملی و اجتماعی و توجهش را به رابطه جامعه دینی، با واپسین حقیقت معطوف داشته بود. آثار واخ به نحوی منظم و ماهرانه، انواع گوناگون جامعه و نمادهای دینی و نیز رابطه متقابل بین دین و جامعه را مورد پژوهش قرار میدهد.
| | | | |
کلمات کلیدی :
مهدی ::: یکشنبه 87/12/11::: ساعت 8:7 عصر